آونگاردیسم بر ادبیات راهنمایی غلبه داشت
به گزارش مجله پزشکی، محمد قاسم زاده در گفت وگو با خبرنگاران در پاسخ به این سوال که آیا می گردد درباره صادق راهنمایی حرف جدیدی زد، گفت: بحث صادق راهنمایی باید در ژانرها آنالیز گردد و آثارش در ساختار ژانری مورد آنالیز قرار گیرد. مثلا یک قسمت به ژانر تاریخی برود و بخش دیگر به جنبه های روانکاوانه آن بپردازد و قسمتی نیز به ساختار داستانی توجه کند. به طور کلی درباره صادق راهنمایی حرف تازه ای نمی توان زد. شاید از لحاظ اسطوره شناسی و روانکاوی بگردد به شکل جدیدی به آثارش نگاه کرد اما از لحاظ داستانی به نظر می رسد که تمام حرف ها درباره او گفته شده است. الان حدود هشتاد سال است که بوف کور منتشر شده و در حدود صد سال است که راهنمایی داستان نویس است. راهنمایی نویسنده ای است که از روزی که داستان هایش چاپ شده، چه موافقان و چه مخالفان درباره آن ها نظر داده اند.
با ما همراه باشید و درباره وبلاگ هیچکس بیشتر بدانید.
او همچنین درباره نگاه مدرنی که راهنمایی به نویسندگی داشت، اضافه کرد: راهنمایی در روزگاری آغاز به نوشتن کرد که تعداد نویسندگان مدرن ما از عدد انگشتان یک دست کمتر بود و این افراد نیز همگی هم را می شناختند و از رده های بالای اجتماع بودند. جمال زاده، علوی، چوبک و راهنمایی از طبقات پایین جامعه نبودند که بخواهند برای اینکه خود را بالا بکشند، تقلا نمایند. راهنمایی مجموعه ای از پارادوکس های مختلف است که از فهم این پارادوکس ها می توان او را شناخت. باید راهنمایی های گوناگون را در دوره های مختلف آنالیز کرد و بیست سال کار ادبی او را از دریچه این پارادوکس ها دید.
قاسم زاده درباره منتقدیا کار او گفت: اولین نقدها به راهنمایی را چپ های ایرانی نوشتند و احسان طبری بود که به بوف کور حمله کرد و همچنین بعدها کسانی چون نجف دریابندری آن را مورد تاخت وتاز قرار داد. قاعدتاً کم وکاستی در کار راهنمایی وجود داشت؛ ولی این حملات منصفانه نبود.
در ادامه گردآورنده کتاب روی جاده نمناک -که این کتاب مجموعه مقالاتی درباره صادق راهنمایی است- درباره عواملی که صادق راهنمایی را به یک چهره در ادبیات فارسی تبدیل کرد، گفت: عوامل زیادی برای صادق راهنمایی شدنِ راهنمایی وجود دارد. راهنمایی با ادبیات روز اروپا آشنایی داشت و وقتی برای درس خواندن به فرانسه رفت، پاریسی را درک کرد که بین دو جنگ را تجربه می کرد. برای آشنایی با این فضا به کتاب پاریس جشن بی کران همینگوی باید رجوع کرد تا بببنید چه دوره ای درخشانی در آن زمان در پاریس برقرار بوده است. از سراسر دنیا و نه فقط ایران عقب مانده آن زمان بلکه از آلمان، روسیه، اسپانیا و ... همه کوشش و آرزوی شان بود که در پاریس زندگی نمایند. راهنمایی این فضای ایجادشده در پاریس را درک کرد و برخلاف افراد دیگر که در دوره های مختلف به پاریس رفته اند و اصلا نفهمیده اند اوضاع از چه قرار است، به خوبی توانست درک ادبی و هنری خود را ارتقا دهد. نمونه اش کمال الملک که در زمانی که به پاریس رفت جز چند اثر کلاسیک چیز دیگری ندید، این درحالی است که
به مناسبت سالروز تولد صادق راهنمایی گفت وگوی درباره شخصیت ادبی راهنمایی با محمد قاسم زاده نویسنده و از اعضای هیئت علمی بازنشسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی داشته ایم.
آن زمان اوج نهضت امپرسیونیست ها بود. راهنمایی فهم دقیقی از ادبیات آوانگارد به دست آورد که نتیجه اش در آثارش قابل آنالیز است.او در ادامه درباره نگاه راهنمایی به سیاست بیان نمود: راهنمایی علاوه بر ادبیات آونگارد با چپ دنیا هم آشنایی داشت و مثلا در داستان فردا که در میانه دهه بیست نوشت نمونه ای از ادبیات کارگری را ارئه می دهد. این داستان مورد توجه و تشویق از جانب چپ های ایرانی واقع شد. دهه بیست آغاز و اوج ادبیات کارگری است که می توان از داستان هایی چون از رنجی که می بریم جلال آل احمد، آذر ماه آخر پاییز ابراهیم گلستان و دختر رعیت به آذین یاد کرد. راهنمایی با وجود آن که با رهبران حزبی دوست و فامیل بود و دیدارهای مرتب و هفتگی با آن ها داشت؛ اما هیچ وقت سرسپرده حزب نبود. آونگاردیسم بر ادبیات راهنمایی غلبه داشت. گرچه بارقه هایی از منش چپ و راست را می توان در آثارش یافت؛ اما نوع ادبیات او مستقل است و به سیاست از منظر ادبیات توجه دارد. در اینجاست که اهمیت صادق راهنمایی به عنوان یک نویسنده مطرح می گردد.
قاسم زاده در پاسخ به اینکه چرا خودکشی راهنمایی در این ابعاد گسترده بازتاب داشت، گفت: همچنان بعد از هفتاد و چند سال که از خودکشی راهنمایی می گذرد هنوز هم بحث بر سر ابعاد و چگونگی این اقدام او زیاد است. پس از راهنمایی چندین و چند نویسنده ما دست به خودکشی زدند؛ اما بازتاب خودکشی راهنمایی به دلیل اولیه بودنش بسیار گسترده و ماندگار شد. راهنمایی در دهه بیست یک مقدار امیدوار شده بود و در نیمه دوم دهه بیست مسائل زیادی از جمله اشغال ایران، حکومت پیشه وری در آذربایجان، ترور شوهر خواهرش یعنی رزم آرا و محدودیت هایی که دربار در آن زمان ایجاد نموده بود، همگی دست به دست هم دادند که آن امید اولیه دهه بیست کم کم در ذهن و روان راهنمایی رنگ ببازد. برای یک نویسنده که مسائل را از منظر ادبیات می نگرد، این مسائل قابل پذیرش نیستند و همچنین نمی توان از نقش خانواده او چشم پوشید؛ به طوری که راهنمایی از خانواده به دوستان پناه برد. او فردی اشراف زاده بود؛ اما هیچ گاه نویسنده اشرافی نشد. حتی لقب مردمی هم برای او درست نیست. راهنمایی در ادبیات راه خودش را رفت. او به ادبیات متعهد بود. این گونه می گردد که مجبور می گردد کتابش را در پنجاه نسخه در هندوستان چاپ کند و افرادی چون محمد حجازی گل سرسبد شوند. خودکشی راهنمایی مانند راهنمایی شدن راهنمایی یک عامل ندارد و مجموعه عواملی دست به هم داد تا نویسنده ای چون راهنمایی را به سمت این بن بست بکشاند.
این عضو بازنشسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی در آخر درباره اهمیت آثاری که راهنمایی ترجمه نموده است، گفت: راهنمایی در ترجمه هم بسیار دقیق و اصولی دست به انتخاب زده است و ادبیات روز اروپا را با ترجمه آنانی که آن زمان مطرح بودند و چه کسانی مثل کافکا که بعدا مطرح شدند، به جامعه ادبی ایران معرفی کرد. در کتاب آشنایی با راهنمایی راهنمایی به فرزانه می گوید که ادبیات به قبل و بعد از جیمز جویس تقسیم می گردد و همچنین به ویرجینیا ولف و بسیاری از نویسندگان درجه اول دنیا توجه دارد. و تمام این ها نشان از آگاهی راهنمایی نسبت به ادبیات روز دنیا دارد. این درحالی است که بسیاری از نویسندگان ما امروز شاهکارهای ادبیات دنیا را نخوانده اند؛ اما راهنمایی هشتاد سال پیش آن ها را خوانده و دریافته بود.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران