مالخر حرفه ای در باند سارقان!

به گزارش مجله پزشکی، جوان 30 ساله ای است که به عنوان مالخر در باند سارقان قطعات و اموال داخل خودرو فعالیت می کرد؛ درباره سرگذشت خود و چگونگی سقوط در گرداب خلافکاری به کارشناس اجتماعی کلانتری توضیحاتی ارائه داد.

مالخر حرفه ای در باند سارقان!

به گزارش گروه حوادث خبرنگاران از خبرنگاران، با آن که همه اختیارات کارگاه تراشکاری پدرم را داشتم، اما از همان روز های آغازین دوران جوانی در حالی بر اثر معاشرت با دوستان ناباب به سوی خلاف کشیده شدم که احساس می کردم من از آن ها زرنگ ترم و پول مفتی به دست می آورم تا این که ...

این ها بخشی از اظهارات جوان 30 ساله ای است که به عنوان مالخر در باند سارقان قطعات و اموال داخل خودرو فعالیت می کرد. این مالخر حرفه ای که با کوشش شبانه روزی نیرو های ورزیده تجسس کلانتری سجاد مشهد دستگیر شده است، پس از پاسخ به سوالات تخصصی افسر پرونده اش درباره سرگذشت خود و چگونگی سقوط در گرداب خلافکاری به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: 14 ساله بودم که مادرم را بر اثر یک بیماری از دست دادم. بعد از این ماجرا درس و مدرسه را رها کردم و به همراه یکی از دوستانم در کارگاه تراشکاری پدرم مشغول کار شدم. با آن که هوشنگ یک سال کوچک تر از من بود، اما ارتباط صمیمانه ای با او داشتم، چون او فرزند طلاق بود و با پدربزرگش زندگی می کرد. در واقع به خاطر کمبود های عاطفی و مهر مادری شرایط یکسانی داشتیم و همین موضوع رفاقت ما را در کارگاه تراشکاری پدرم صمیمی تر کرد. پدرم نیز توجه بیشتری به هوشنگ نشان می داد تا او این حرفه را به خوبی بیاموزد. اما ماجرای خلافکاری های من از روزی آغاز شد که هوشنگ یک دریچه آهنی فاضلاب را به کارگاه آورد و مدعی شد آن را در خیابان پیدا نموده است. روز بعد نیز تعداد زیادی آرم مربوط به خودرو های مختلف را به کارگاه آورد و آن ها را نیز مخفی کرد. چند روز بعد فهمیدم که هوشنگ آن ها را سرقت می نماید و به افراد دیگری می فروشد. وقتی موضوع را با او در میان گذاشتم خیلی راحت گفت: ما با شاگردی در تراشکاری پدرت به جایی نمی رسیم و پولی از شاگردی گیرم نمی آید! آن روز از میان حرف های هوشنگ متوجه شدم که او سرقت های خیابانی انجام می دهد و به مالخران می فروشد. پس از آن تحت تاثیر رفتار و گفتار هوشنگ قرار گرفتم و در حالی که خودم را زرنگ تر از او می دانستم، به او گفتم اگر قرار است لوازم سرقتی را در مغازه پدرم مخفی کند باید سهم مرا نیز بپردازد. او هم پذیرفت و سرقت هایش را افزایش داد تا جایی که پل های آهنی مقابل منازل را سرقت می کرد یا به خودرو ها دستبرد می زد. هوشنگ دوستی داشت که برای خرید لوازم سرقتی به کارگاه می آمد و با هوشنگ معامله می کرد. مدتی بعد پلیس هوشنگ را هنگام سرقت دستگیر کرد و او روانه کانون اصلاح و تربیت شد. از آن روز به بعد دوست هوشنگ در حالی پیشنهاد خرید لوازم سرقتی را به من داد که دیگر کارگاه تراشکاری پدرم به مرکز خرید و فروش قطعات سرقتی خودرو ها تبدیل شده بود. پدرم نیز کمتر به کارگاه می آمد و به همین دلیل من به راحتی می توانستم پول مفتی از این راه به دست آورم.

دیگر همه سارقان و مالخران را می شناختم و تقریبا شغل تراشکاری را فراموش نموده بودم. آرام آرام کار به جایی رسید که دیگر تلفن های همراه سرقتی را با قیمت ناچیزی می خریدم و با ترفندی خاص به مغازه داران یا دوستانم می فروختم. تا این که چند روز قبل یکی از سارقان قطعات داخل خودرو توسط ماموران تجسس کلانتری سجاد دستگیر شد و همه همدستانش را لو داد. در این میان مرا هم به عنوان مالخر باند معرفی نموده بود که ناگهان ماموران وارد تراشکاری شدند و مقدار زیادی از لوازم سرقتی را کشف کردند و ... شایان ذکر است، با صدور دستوری ویژه از سوی سرهنگ مجدی (رئیس کلانتری سجاد مشهد) تحقیقات نیرو های تجسس برای ریشه یابی سرقت های اعضای این باند و دستگیری دیگر افراد مرتبط با آنان همچنان ادامه دارد.

منبع: جام جم آنلاین
انتشار: 7 فروردین 1400 بروزرسانی: 7 فروردین 1400 گردآورنده: biotec-ney.ir شناسه مطلب: 931

به "مالخر حرفه ای در باند سارقان!" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "مالخر حرفه ای در باند سارقان!"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید