نگاهی به کتاب جاده یوتیوب سفرنامه محمدعلی جعفری به سوریه
به گزارش مجله پزشکی، چند ماه پیش بود؛ شهدای خان طومان در کالبد تکه استخوان هایی به قواره یک نوزاد به وطن رجعت کردند. بعد از شهادت حاج قاسم، گردی روی شانه های تب دار مدافع حرم نشسته بود که با بازگشت بلباسی و دوستانش نسیمی خورد و غبار ها قدری کم عمق تر شد.
به گزارش گروه فرهنگی خبرنگاران، چند ماه پیش بود؛ شهدای خان طومان در کالبد تکه استخوان هایی به قواره یک نوزاد به وطن رجعت کردند. بعد از شهادت حاج قاسم، گردی روی شانه های تب دار مدافع حرم نشسته بود که با بازگشت بلباسی و دوستانش نسیمی خورد و غبار ها قدری کم عمق تر شد. آن زمان بود که خیلی ها برای خود حدیث ای دریغا خواندند. از اهالی قلم و تصویر و وزن و قافیه خیلی ها بودند که انگشت واحسرتا گزیدند که زمانه رفت و دروازه شهادت بسته شد و ما به حجت که نه (!) به بهانه کار فرهنگی فقط نگاه کردن را اولویت بخشیدیم. خبرِ آمدن آخرین پیکر های بازمانده از مقتل خان طومان بود که گذر زمان را به رخ کشید و حسرت زیستن در آرمان شهر مدافعان حرم را تازه کرد. این واگویه ها بنا بود در ابتدای راه مقدمه ای باشد تا برسیم به اینجا که چرا جاده یوتیوب نه فقط برای الان، که برای ساکنان و دغدغه مندان چند دهه بعد ایران اثری درخور و قابل ستایش خواهد بود. برای آن هایی که به جبر زمان، جغرافیا و حتی مصلحت و سیاست نتوانستند در این آرمان شهر زندگی نمایند. کتاب جاده یوتیوب سفرنامه ای از محمدعلی جعفری به سوریه است.
زیستن در روایت
نزدیک ترین فرم برای زیستن در روایت، سفرنامه است؛ جایی که متن قصه گو است، آرایه های ادبی فراوان دارد، اما هیچ کدام بافته ذهن نویسنده نیست. تجربه های زیسته او از محیط، انسان ها و روابط شان است که باعث می گردد خواننده به مرور، خود را به جای راوی قرار دهد. از اضطراب های اولیه در جهت تهران که آیا آخر می گذارند برویم سوریه یا نه، تا دلهره خمپاره های داعشی و اندوه زخم هایی که روی تن بی جان سوریه، احتمالا برای سال ها جا خوش نموده اند. سفرنامه بهترین دریچه ای است که دور از روایت های کلان و کلیشه ای، می توان ذیل آن هم زیست، هم گریست، هم عبرت گرفت، هم دانش آموخت و هم صحیح تر قضاوت کرد. شاید همین الان هم اگر بخواهم در کوبا قدم بزنم سباستین منصور ضابطیان را دست بگیرم و اگر بخواهم همچنان در سوریه بمانم جاده یوتیوب را.
آسودن زیر باروت
جاده یوتیوب، یکی از منابع منصف و بی غرضی است که می تواند مردم شناسی سوریه در زمانه جنگ را روایت کند. بچه ها مدرسه می فرایند، با هم در کوچه بازی می نمایند، خمپاره ها به زمین کوبیده می شوند، مغازه دار ها صبح کرکره شان را بالا می کشند و ظهر برای ناهار به خانه می فرایند، اسلحه ها شلیک می نمایند، بچه ها سر توپ فوتبال گاهی با هم قهر یا دعوا می نمایند، فرماند هان نقشه فتح می کشند، سرباز ها می جنگند و همه این احوالات در یک نقطه از مکان و زمان به هم گره می خورند؛ پارادوکسی مثل همزیستی مسالمت آمیز جنگ و صلح! در کنار این، جاده یوتیوب روایت هایی از تجربه حضور ایرانی ها به عنوان نیرو های مستشار در سوریه را بیان می نماید و به خیلی از سوال ها پاسخ می دهد. حتی به این سوال که چرا در سوریه مسیحی ها با ایرانی ها مهربان تر از مسلمانان بودند.
جنگ در اتاق خواب
جنگ سوریه، مختصات جدیدی داشت که نیرو های نظامی ایران در این حوزه تجربه چندانی نداشتند. تجربه جنگ شهری صرفا در موقعیت هایی، چون نبرد کردستان پیش آمده بود و این موقعیت بسیار متفاوت از آن چیزی بود که در سوریه تجربه می شد. زبان، فرهنگ و حتی موضع سیاسی متفاوت در میان مردم سوریه و حتی گروه های طرفین مبارزه در کنار جغرافیای ناشناخته سوریه سبک جدیدی از جنگ را ایجاد نموده بود که باعث شد در ابتدای جنگ سوریه، چالش های فراوانی برای رزمنده های ایرانی و سایر تیپ های مقاومت ایجاد گردد. در جاده یوتیوب بعضی از ویژگی های این جنگ بخوبی تبیین می گردد. شاید گاهی سوال گردد که اگر یک فرد با لباس شخصی خود در این منازعه شرکت کند، چه اتفاقاتی ممکن است برایش رخ دهد؟ یا آنکه چگونه می گردد یک یا 2 داعشی به اندازه یک گردان، در مقاومت در برابر پس دریافت شهرها، نقش ایفا نمایند؟
زندگی به سبک نوشتن
از جمله جذابیت های اثر محمدعلی جعفری، زاویه نگاه راوی از دریچه نویسنده ای دغدغه مند، پیگیر و کمی بازیگوش است! برای راوی نوشتن اصالت دارد و او سفر می نماید تا بنویسد! این نوشتن یک پیرنگ اولیه و اصلی داشت به نام ابوعمار. اما نه تن ها ابوعلی هم به پیرنگ ابوعمار اضافه می گردد، بلکه خرده پیرنگ های فراوانی پیش کشیده می شوند که سایر صفحه های کتاب را معنادار و دارای ارزش می نمایند. هر چند به نظر می رسد نویسنده از حذف غیرضروریات جلوگیری نموده و بخش هایی از کتاب به مانند دست اندازی برای ادامه مطالعه عمل می نمایند. بخش های زیادی از کتاب اگر چه دارای ارزش مستند، تاریخی و مردم شناختی هستند، اما نمی توانند مخاطب را در قلاب تعلیق و جذابیت نگه دارند. اما برای مخاطبی که درگیر آرمان شهر مدافعان حرم است، جاده یوتیوب چندساعته طی می گردد و خواننده اگر بخواهد مطلبی درباره آن بنویسد، تیترش را این می زند: آن شب چشم هایم در سوریه بود.
منبع: وطن امروز
منبع: خبرگزاری دانشجو